آخرين كتابی را كه خواندهام از ژيژک بود. در آن كتاب ژيژک جوكی را به اين مضمون بيان میكند: از ماركس، انگلس و لنين سوال میكنند كه شما معشوقه دوست داری يا زن؟ ماركس كه خيلی محافظهكار بود گفت زن، انگلس گفت معشوقه و لنين گفت هردو. ماركس و انگلس از لنين پرسيدند چرا هردو؟ لنين گفت برای اينكه به زنم بگويم پيش معشوقهام هستم و به معشوقه بگويم پيش زنم و بعد بروم هگل بخوانم.
تمام حرف ژيژک در آنجا اين است كه ياد بگيريد و ياد بگيريد. وی میگويد بعد از انقلاب تمام توجه لنين اين بوده است كه ما بايد اين فرهنگ بورژوايی غرب را به گونهای داخل روسيه بياوريم. سوسياليسم در يک كشور و ساختن سوسياليسم دغدغه لنين نبود. تمام حرفی كه لنين بر آن تاكيد داشت، اين بود كه ياد بگيريد و ياد بگيريد. چي را ياد بگيريد؟ فرهنگ بورژوايي غرب را. گمان ميكرد كه اگر اين فرهنگ بورژوايی غرب را ياد نگيريد به باد فنا خواهيم رفت كه به باد فنا هم رفتند. برای اينكه ياد نگرفتند. ابتدای كتاب آموزش ستمديدگان، نوشته پائولو فريره میگويد، ستمديدگان اگر قدرت را در دست بگيرند، چون هيچ جهان ديگری را بلد نيستند، كارهايی را كه ستمگران انجام دادهاند به نحوی ديگر انجام میدهند. چرا كه چيز ديگری نمیدانند و همين دنيايی كه در آن زيست داشتند را میشناسند. اتفاقا دنيای قبلی برايشان مهم است. سعی میكنند مانند آن شوند. با اين تفاوت كه اينبار خودشان بر راس قدرت هستند و ديگران پايين قدرت. چرا لنين در سال ١٩١٧ كه جنگ جهانی شروع شد، خود را زندانی و شروع به خواندن كرد؟ بعضی هم معتقد هستند كه نظريات بهتر بعدی را كه ارايه كرد تحت تاثير همان قرائت از منطق هگل است...
Grw Rn...برچسب : نویسنده : 8nastaranseddighic بازدید : 88