تاریخ وفات: ۲۷ نوامبر ۲۰۱۹

ساخت وبلاگ

به گذشته نگاه میکنم، نه برای حسرت خوردن... نگاه می‌کردم به برشی از گذشته ام که مجبور شدم برای اینکه فهمیده بشم مثل یه بچه ای که ترسیده اعتراف بکنم همه ی اون چیزایی رو که با رفتارهام سعی می‌کردم ثابت کنم... مثل یه بچه تند و تند تموم حرفهایی که تلمبار شده بود تو صندوقچه ی دلم رو فریاد زدم... با کلمه ها نقاشی کردم اون چیزهایی که برای من زیبا بود...

بعد فهمیدم مشکل این بود که من زیبا نبودم، دوست داشتنی نبودم... من کافی نبودم... یعنی برای اونی که باید هیچ کدوم اینها نبودم... به سرعت چشم به هم زدن جایگزین شدم... انقدر سریع که وقتی بودم جایگزین شدم... 

خیلی درد داشت... ویران شدم، یخ بستم و زمستون شدم... بعد سوختم! آب شدم... تمام شدم... مُردم و کسی با خبر نشد... یه شب مردنم شروع شد...ذره ذره... کم کم... یه جور مردم که هنوز هر روز ادامه داره... وقتی یه صحنه ای رو میبینم... اسمی رو می شنوم... عطری مشامم رو پر می‌کنه شروع می‌کنم به مردن، به جون کندن... بعد می خندم یا ادای آدمهای عادی رو درآوردن... من مردم و فقط خودم می‌دونم... کسی برای مرگم سوگواری نکرد، من حتی قبری ندارم که کسی سرش بیاد و برای آرامش روحم دعا کنه... من مردم اما جنازه ام هنوز دفن نشده... من مردم و گور بی گور شدم. این از گور به گور شدن بدتره... 

Grw Rn...
ما را در سایت Grw Rn دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8nastaranseddighic بازدید : 107 تاريخ : دوشنبه 26 اسفند 1398 ساعت: 10:52